وقتی می‌آیی به استقبالت می‌رسیم، تو دلبرانه رد می‌شوی و من مودبانه خم شوم، از شرم نگاهم تاب بالا آمدن از پاهایم را ندارد

کاش کارنامه‌ام انقدر سیاه نبود.

ولی چه کنم با این دل که دیگر طاقت دوری از تو را ندارد، مخصوصا حالا که هستی و من هنوز جوانم.

با خودم می‌گویم شاید به دردت خوردم آقا، ولی این عمل یارای نزدیکی به تو را ازم می‌گیرد.

اما تو صدایم می‌کنی، آه که چقدر صدایت گرم است؛ نزدیک‌تر بیا پسرم!.



در تلگرام ما را دنبال کنید:

قلب سلیم


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ريميکس شاد و غمگيمن ( ايراني-خارجي ) وبلاگ افغان ها موج باران خودشناسی صندوقچه کودکی ظروف چینی ساخت انواع مهر خاتم wordpresslearning