+نه! اینطوری که باد نمیزنن
-اسفنده دیگه، میسوزه دودش در میاد! باد زدن هم راه و روش داره مگه
+خب باید اول مودب بایستی، زائرا که اومدن خوش آمد میگی، کفشاشونو که در آوردن براشون جفت میکنی، بهرحال سفر خستگیهای خودشو داره، مخصوصا اگر فکه باشه که تشنگی شم ویژهست
-چرا انقدر به خودت زحمت میدی، زائرا که نمیبیننت
+ما که میبینیمشون
-پس اینجوریاست
+آره، حالا شهید شدی اومدی اینور قشنگتر یاد میگیری چطور مهمون نوازی کنی.
-آره.
* عکس: فکه در حال اسفند دود کردن برای زائران راهیان نور
* متن: گفتگوی خیالی با شهید
وقتی میآیی به استقبالت میرسیم، تو دلبرانه رد میشوی و من مودبانه خم شوم، از شرم نگاهم تاب بالا آمدن از پاهایم را ندارد
کاش کارنامهام انقدر سیاه نبود.
ولی چه کنم با این دل که دیگر طاقت دوری از تو را ندارد، مخصوصا حالا که هستی و من هنوز جوانم.
با خودم میگویم شاید به دردت خوردم آقا، ولی این عمل یارای نزدیکی به تو را ازم میگیرد.
اما تو صدایم میکنی، آه که چقدر صدایت گرم است؛ نزدیکتر بیا پسرم!.
در تلگرام ما را دنبال کنید:
قلب سلیم
در همسایگی حتی صدای گریه تو را هم تاب نمیآوردند، میگفتند فاطمه یا شب گریه کند یا روز.
به علی گفتی: ای اباالحسن! چقدر کوتاه بین آنان خواهم ماند، و چقدر پنهان شدنم از میان ایشان نزدیک است. به خدا قسم شب و روز از گریه ساکت نمیشوم تا اینکه به پدرم رسول خدا ملحق شوم.
علی برای راحتیات در کنار #بقیع #خانهای_جدید بنا کرد؛ #بیت_الاحزان شد این خانه.
(بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۷۷؛ بیتالاحزان، ص۱۳۸)
درباره این سایت